دوست عزیز؟! اقای یا خانوم محترم؟!
با من شوخی داری!؟لوکس بلاگ یا خراب شو یا نشو دیگه!
من هر دفعه بیام 1ماه بنویسه وبلاگ مورد نظر یافت نشد یا حذف شد!؟دوربین مخفیه؟این انصافه آیا؟
من چی بگم دیگه؟!هیچی هرکار دوس دارین بکنین اصلا وبلاگ واسه خودتون!
با تشکر از دوستانی که نظر گذاشتن.با تشکر از اونایی که نذاشتن.با تشکر از دوستانی که تو نظرا فحش دادن حتی با تشکر از دوستانی که حضوری لطف کردن و فحش دادن.
با تشکر از صبر و شکیبایی شما.به امید ان که فردا باشیم.خدا نگهدار!!
سلام می کنم به باد، باورکن من به یک پاسخ کوتاه،
به بادبادک و بوسه،
به سکوت و سوال
و به گلدانی،
که خواب ِ گل ِ همیشه بهار می بیند!
سلام می کنم به چراغ،
به «چرا» های کودکی،
به چالهای مهربان ِ گونه ی تو!
سلام می کنم به پائیز ِ پسین ِ پروانه،
به مسیر ِ مدرسه،
به بالش ِ نمناک،
به نامه های نرسیده!
سلام می کنم به تصویر ِ زنی نِی زن،
به نِی زنی تنها،
به آفتاب و آرزوی آمدنت!
سلام می کنم به کوچه، به کلمه،
به چلچله های بی چهچه،
به همین سر به هوایی ِ ساده!
سلام می کنم به بی صبری،
به بغض، به باران،
به بیم ِ باز نیامدن ِ نگاه ِ تو...
به یک سلام ِ سر سری راضیم!
آخر چرا سکوت می کنی؟ ((یغما گلرویی))
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده ، تنها مدارا میکنیم دنیا عجب جایی شده
به این خونه چقد اسرار کردی ، تمام دورمو دیوار کردی
دلم خوش بود سقفی رو سرم هست ، همون سقفم سرم آوار کردی
خدایا حق من خونه خرابی ، اونم تو بدترین جای زمان نیست
یه دنیا امتحان پس داده بودم ، خدایا موقع این امتحان نیست
بهت دارو ندارم رو سپردم ، تو میتونی ازم عرشم بگیری
فقط یک فرش مونده زیر پاهام ، یعنی میخوای این فرشم بگیری؟
تمام عمر افتادم تو این راه ، تمام عمر خالی بوده دستام
یه بارم که رو پاهام ایستادم ، تو لرزوندی جهانو زیر پاهام
دارم میمیرم از این بغض هر روز ، خدایا گریه های ما یه دریاست
نمی دونم چرا هرچی عذابه ، همیشه حق ما خونه خراباست
همه دارو ندارم رو گرفتی ، شاید میراث من خالی شدن بود
همینا که برای تو حقیره ، تو این برزخ همه دنیای من بود
همین خونه همه دنیای من بود.....(روزبه بمانی)
امسال بهار بی تو آغاز نشد
هی جمعه گذشت و باز اعجاز نشد
کی سین سلام بر لبت میشکفد؟
عید آمد و سفره ی دلم باز نشد
از "او نویسی" جلیل صفربیگی
عید من مامان و ببایین که بینشون دعوا و جنگی نباشه
عید من اون شبیه که تا صبحش بالشی خیسه از دلتنگی نباشه
عید من یه روز خوب و ارومه که هیچ داداشی تو زندون نباشه
عید من اون روزه که ارزوهام حتی کمترینش گرون نباشه
عید من میتونه اون لحظه ای که تو هم به یادم افتادی با شه
عید من میتونه یه عکس خوشگل جلوی میدون ازادی باشه..... ((رستاک حلاج))
عیدتون مبارک.براتون سالی پر از شادی و خوشبختی ارزو میکنم.
سبز باشید
اون گفت:"من از اتشم او از خاک...." و ما همچنان درگیر آتشیم.
به هر حال 4شنبه سوریتون مبارک.
محمدرضا چند وقت پیش یه شاعر معرفی کرد به من منم به شما معرفی میکنم به جای محمدرضا.
نجمه زارع شاعري كه در ۲۹ آذر سال1361 در كازرون به دنيا آمد و پس از آن به قم رفت
دوران دبستان را در مدرسهی «اوسطی» قم گذراند و دوران راهنمایی و دبیرستان را به ترتیب در مدارس «نرجسیه» و «شهدای چهارمردان» پشت سر گذاشت. طی سالهای 79 تا 81 در دانشگاه همدان به تحصیل در رشتهی عمران پرداخت . فارغ التحصيل رشته عمران دانشگاه همدان بود و در 20 كنگره سراسري شعر كشور به عنوان نفر برگزيده انتخاب و معرفي شده بود. ويژگي هاي غزل او از زبان آقاي مرزبان چنين است
:غزل وی از نگاه غزل سرایی که در منطقه مرکزی کشور رایج است، اثر می پذیرفت. غزل زارع با ویژگی های خاصش مثل: سپید خوانی ردیف یا چینش کلمات یا استفاده از دایره واژگانی که بیش تر می توان گفت فضایش به فضای شعر مدرن تر می خورد، در چارچوب شعر کلاسیک به بهترین وجه، خود را نشان می داد زبان ویژه و دایره واژگانی مخصوص خود را داشت. اگر بیش تر زنده می ماند، به سبک خاص شخصی اش تبدیل می شد.. باید درباره خصوصیات اخلاقی و تاثیر آن در شعرش گفت. وی بسیار باوقار بود و محجوب و سنگین که این ویژگی ها به کلمات و شعرش هم منتقل شده بود. در شعرش عصیان می کرد، ولی شعر زارع هیج وقت از دایره وقار خارج نمی شد. "
و بالاخره در 31 شهريور 1384 در بيمارستان گلپايگاني قم پس از آن كه در اثر تزريق داروي بيهوشي چند روز دچار مرگ مغزي بود در اوج جواني درگذشت .
می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی تا چه حد این حرفها را می توانی حس کنی؟ تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم باز می پرسی: چه طور این گونه شاعر شد دلت؟ گرچه می دانم نمی دانی چه دارم می کشم
غم که می آید در و دیوار، شاعر می شود
در تو زندانی ترین رفتار شاعر می شود
خط کش و نقاله و پرگار، شاعر می شود
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می شود
از تو تا دورم دلم انگار شاعر می شود
تو دلت را جای من بگذار شاعر می شود
از تو می گوید دلم هر بار شاعر می شود
"
قشنگ اینه که مهمم نیستسیم!
1ماه اپدیت نشد هییچکی هییچیی نگفت و یعنی شخصیت نداشته خوورد شد!!
اینترنت امروز وصل شد.
به هر حال "لطفا گوسفند نباشید" هیچ تاثیری نداشت هیچکس دنبالش نکرد کسی سعی نکرد منم دیگه ادامه نمیدم هرکی بخواد نیست دیگه!
پس این بخش تموم به کارمون ادامه میدیم.
من هم در مسیر یک جبر اختیاری یک تصمیمی گرفتم که هنوز چراشو نمیدونم و درگیرم با خودم به هر حال تصمیمیه که گرفته شده حالا چه جبر چه اختیار....
و دانشگاه شهسوار شد ادامه ی داستان بی سرانجام و اضافی که جدا" این یکی یه بخشه کاملا" جبریه زندگیه.
اگر هدف خداوند از افرینش انسان این بود که بیشترین حجم غذا را بخورد,نهنگ را قبلا برای این منظور آفریده بود.اگر هدفش این بود که موجودی را داشته باشد که بیشترین زاد و ولد را انجام دهد,موش را قبلا آفریده بود.
چکیده مطالب "خود آگاهی چیست؟":
-در آینه اندیشه و خرد خود را نگریستن,یعنی,خود آگاهی!
-خود اگاهی یعنی,اشراف بر اعمال خود!!!
-خود آگاهی یعنی,هزاران چرا و چگونه؟
-خود آگاهی چراغی است برای ظلمانی شب های فردا هایمان!
-با رسیدن به خود گاهی می فهمیم که چرا آمدیم؟چه کار باید بکنیم؟کجا باید برویم؟
-خود آگاهی انسان را هدفمند و جهت دار می سازد!
-اگر بدانید که در این جهان چه رسالتی دارید و چه مسئولیتی بر دوش؟انگاه شما را می توان کسی خواند که به خود آگاهی رسیده است.
*جان کلام:
خود آگاهی,یگانه فرق بین انسان و حیوان!
دیروز به تاریخ پیوست.
فردا معماست.
و امروز هدیه است!
چکیده ی مطالب "اما,براستی انسان چیست؟":
-اکنون به خوبی اگاهیدکه برای ان که یک انسان واقعی شوید,باید از دوراهی لجن و فرشته یکی را انتخاب کنید!
-انسان بودن یعنی;فکر کردن,تعقل داشتن,نه فقط زنده بودن!
-اگر می دانستیم که چه سیستم شگرفی در وجود ما نهاده شده!هرگز خود را بیهوده نمی انگاشتیم و پیوسته به انسان بودن خود افتخار می کردیم و شادمان بودیم!
*جان کلام:
بزرگی ما به هدفی است که در سر داریم و ان را می جوییم.
شما اکنون چه هدفی در سر دارید؟به همان میزان عظیم هستید!!
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.