#1جک و sms

غضنفر میخواست گردو بشکنه.گردو رو میذاره زیر پاش با آجر میزنه تو سرش!!

...................................................................................

یه روز غضنفر سوار هواپیما می شه

یهو هواپیما سقوط می کنه……

این قرار بود جوک باشه اما حادثه خبر نمی کنه!!!

...................................................................................

شرلوک هلمز با واتسون میرن بیرون شهر و تو چادر می خوابن

نصفه های شب شرلوک هلمز واتسون رو بیدار می كنه

میگه : به آسمون نگاه كن چی میبینی؟

واتسون : یه عالمه ستاره!

هولمز: از اینهمه ستاره چی می فهمی؟

واتسون : از چه نظر؟ ستاره شناسی؟ الهیات؟ فلسفه؟

از كدوم زاویه بگم؟ تو چی می فهمی؟

هولمز: احمق! چادرمونو دزدیدن!!

...................................................................................

غضنفر نصف قرص خوابشو ميخوره

شب يه چشمش باز مي مونه!

 ...................................................................................

ز غضنفر می‌پرسند پتروس کی بود؟ ا

می‌گه یه دهقان فداکار بود که وقتی گرگ یوسفش را خورد،

رفت زیر تانک و انگشتشو کرد تو چشم راننده قطار

...................................................................................

از غضنفر می‌پرسن که چرا زن گرفتی‌؟

میگه : دیدم که تو زندگی‌ هیچی‌ نشدم

گفتم حداقل داماد بشم!

...................................................................................

غضنفر تو خيابون هزار تومن پيدا می کنه ميندازتش

ميگه : ما از اين شانسا نداريم !

...................................................................................

قل مراد با احساسات زنش بازی می کنه

سه هيچ می بازه !

...................................................................................

يه معتاد 2 تا سيگار تو دهنش گرفته بود داشت می كشيد

ازش می پرسن چرا 2 تا سيگار مي كشی ؟!

ميگه يكی واسه خودم يكی هم از طرف دوستم كه زندونه

بعد از يه مدتی می بينن همون معتاد يه دونه سيگار می كشه

بهش ميگن حتما دوستت از زندان آزاد شده …

ميگه نه خودم ترک كردم !

...................................................................................

قل مراد میره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه

آقاهه بهش می گه : آقا ! اینجا کتابخونه هست!

قل مراد میگه: ببخشید…

بعد یواش در گوش آقاهه می گه : یه ساندویچ بدین با سس اضافه!
...................................................................................

غضنفر به زنش میگه : برو مهرت رو بذار اجرا خونه بخريم!!!

...................................................................................

غضنفر صبح یه لیوان خاكشیر میخوره

تا شب پشتک میزنه كه ته‌نشین نشه!

...................................................................................

غضنفر داشته دنبال جای پارک می گشته اما پيدا نمی كرد !

در همون حال گشتن ، به خدا ميگه : خدايا اگه يه جای پارک برام پيدا كنيا

من نماز می خونم ، روزه می گيرم كه يه دفعه يه جای پارک می بينه

و به خدا میگه : خدا جون نمی خواد خودم پيدا كردم !!!

...................................................................................

غضنفر لب دريا همش داد ميزد آفرين ، ما شالا

ازش می پرسن چه کار ميکنی ؟!

ميگه : پسرم 1 ساعته رفته زير آب هنوز بر نگشته

عجب نفسی داره ها …!!!

...................................................................................

بزرگترين مشغله فكری كودكان ايرانی اينه كه

چرا داداش كايكو دستمال قدرتشو تو جيب خودش نميذاشت !

...................................................................................

یه یارو میره با پژو ۲۰۶ مسافرکشی ۴ نفر رو سوار میکنه بعدش خیلی تند میره . اولی میگه آقا خیلی داری تند میری . راننده میگه تا حالا ۲۰۶ داشتی ؟ طرف میگه نه . میگه : پس خفه شو . همین طور سرعت رو میبره بالا و تا نفر سوم همین جواب رو میده . چهارمین نفر میگه آقا خیلی تند میری . میگه تا حالا ۲۰۶ داشتی . میگه : آره . راننده میگه : پس تورو خدا بگو ترمزش کدومه

...................................................................................

غضنفر با لباس تو رودخونه شنا می کرده، ازش می پرسن چه کار می کنی؟

می گه: لباسامو می شورم…

بهش می گن: ماشین لباسشویی تو خونه ندارین؟

می گه: داریم، ولی وقتی می رم اون تو سرم گیج می ره!

...................................................................................

حکومت نظامی بود ، سروانه به غضنفر میگه که تو اینجا کشیک بده ، از هفت شب به بعد هر کسی رو تو خیابون دیدی در جا بزنش . حرفش که تموم میشه ، تا میاد بره سوار ماشینش بشه ، میبینه صدای گلوله اومد . برمیگرده میبینه غضنفر زده یک بدبختی رو کشته ! داد میزنه : احمق ! الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره ! غضنفر میگه : قربان این یه آدرسی پرسید که ، عمراً تا ساعت نه شب هم پیداش نمیکرد !

 

           


نظرات شما عزیزان:

ساعت11:49---20 دی 1391
عالی بودخب راستش بعضی هاش روشنیده بودم البته بایک کم تغییردرباحال بودفقط حیف که کم بود.یک کم بیشترش کنی عالی میشه وممنون میشم};-


sali
ساعت23:25---24 مهر 1390
salam in joka kheyli bahal boodan!bazia badjoor khande daran.webloget ham mobarak.ishala rooz be rooz behtar beshe.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : شنبه 23 مهر 1390برچسب:, | 22:51 | نویسنده : milad daryaee |

  • دانلود کتاب
  • وکیل