داشتم مائده های زمینیه آندره ژید و می خوندم.کتاب جالبی به نظر میاد.از آندره ژید قبلا کتاب سمفونی پاستورال و خونده بودم فوق العاده بود.اما زیاد حس کتاب خوندن نبود انگار...close کردم کتاب pdf رفتم تو پوشه موزیک آهنگ سیاوش رو پلِی کردم...آخ که چی مگه...تصور کن اگه حتی تصور کردنش...البته جالبه که هم یغما واسه خیلیا شعر گفته هم سیاوش شعرای خیلیارو خونده اما بهترین کسی که شعرای یغمارو خونده سیاوش و بهترین کسی که سیاوش شعراش رو خونده یغما گلروئی(البته با احترام به مسعود فردمنش)..بدون ظلم خودکامه،بدون وحشت و طاغوت... حس عجیبی میده این آهنگ بهم.گوش میکنم و تصور میکنم..ولی واقعاً تصور کردنش سخته..چطور می تونم جهانی رو تصور کنم که همه ی جنگای دنیا به آتش بس رسیده؟؟؟؟در حالی که داداشتم واسه پول از تو چک میخواد!!!!بقول انگلیسیا by the way فعلا مهم اینه امشب به خنده دارترین شکل ممکن نمایشمون رو بازی کنیم تا همه دلیل اشکای اون یکی 2 نفر از کلّ ِ همشهریا که میفهمن مفهوم طنزو خنده ی بیش از حد روایت بشه.....بشی تعبیر این رویا...
به امید روزهای خوبی که....
نظرات شما عزیزان:

یا به قول قدیمیامون: از کوزه همان برون تراود که در اوست!
کوزتو بزرگ تر کن...


.: Weblog Themes By Pichak :.